سربازان ولایت

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حدیث روز

           از آثار شب زنده داري              

   امام هادى سلام الله عليه :  
   

   : السَّهَرُ ألَذُّ لِلمَنَامِ، والجُوعُ يَزِيدُ فِى طِيبِ الطَّعَامِ  
   
   شب زنده‏‌دارى، خواب را دلنشين‏‌تر و گرسنگى، غذا را لذت‏‌بخش‏‌تر مى‏‌كند   
    

   دانش‌نامه احاديث پزشکي: ح 1199
 
   

شفا عالم سنی در حرم امام رضا (ع)

14 فروردین 1391 توسط گنجی

یکی از خادمان بخش فرهنگی حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام گفت:مولوی  «سلطان محمد» از علمای سرشناس اهل سنت افغانستان که در شهر هرات سکونت دارد و از بیماری قلب رنج می برد، در حرم امام رضا علیه السلام شفا گرفت.»
وی در ادامه افزود: «این عالم سنی مذهب، عضو شورای هفت نفره افتاء افغانستان است و همزمان خطیب جمعه شهر هرات نیز به شمار می رود. او که پیرو مذهب حنفی است، چند ماه پیش به بیماری انسداد عروق (بسته شدن رگ های قلب) دچار شد و همه پزشکان وی را جواب کردند اما به گفته خودش، در خواب، امام رضا علیه السلام را رؤیت کرد و آن حضرت او را توصیه کرد که به حرم ایشان بیاید و شفای خود را بگیرد.»
مولوی «سلطان محمد» می گوید: «از خواب که بیدار شدم، ابتدا فکر کردم که هذیان دیده ام لذا تصمیم گرفتم برای درمان به پاکستان سفر کنم اما هنگامی که برای بار دوم به خواب رفتم، یک بار دیگر امام رضا به خواب من آمد و دوباره به من توصیه کرد که به حرمشان بروم تا شفا بگیرم. در خواب، امام رضا را با لباس سبز رنگ و بلندی مانند دشداشه عربی رؤیت کردم. ایشان بسیار زیبا و خوش سیما بودند.»
این عالم اهل سنت افغانستان می افزاید: «فردای آن روز که آن خواب را دیدم، برای دوستان و اطرافیان خودم تعریف کردم. بسیاری از شیوخ نزدیک به من، مرا مورد حمله قرار داده و گفتند “تو مشرک شده ای”، اما من که آن خواب را دو بار دیده بودم، تصمیم قاطع گرفتم که به ایران سفر کنم و به زیارت امام رضا بیایم. بالاخره قسمت شد و با یک کاروان از زائران افغانی شامل ۱۶۸ نفر به مشهد سفر کردیم.»
وی می افزاید: «اولین بار که به حرم رفتم، با اینکه تاکنون این مکان را ندیده بودم، اما به چشمانم غریب نمی آمد و برخی بخش های حرم را دقیقا در خواب رؤیت کرده بودم. حتی آن محلی که امام را دیده بودم را دیدم. ۳ روز از حرم خارج نشدم و به نماز، دعا، راز و نیاز سر کردم. بعد از ۳ روز هم کاروانی هایم که از بیماری من خبر داشتند به سراغم آمدند و خواستند مرا نزد پزشکان ببرند اما من حاضر نمی شدم بروم زیرا ایمان داشتم که شفا گرفته ام. با اصرار آنان ابتدا به آزمایشگاه و سپس نزد پزشکان رفتم. آنها گفتند هیچ اثری از بیماری در تو وجود ندارد.»
گفتنی است، مولوی «سلطان محمد» قصد دارد جمعه این هفته به مشهد مقدس سفر کند تا با علما و مراجع تقلید شیعه دیدار و گفت وگویی انجام دهد. / ابناء

 

 

 1 نظر

احادیث صله رحم, حدیث صله رحم, صله رحم در کلام ائمه معصومین (ع)

14 فروردین 1391 توسط گنجی

از نمادهای مهرورزی صله رحم و سرکشی از خویشاوندان است که حضرات معصومین علیهم‌السلام همواره بر این مسئله تاکید و عواقب ترک آن را متذکر شده‌اند.

 

چهارده روایت از محضر نورانی چهارده معصوم‌(ع) :

پیامبر‌(ص)

*« صِلَةُ الرَّحِمِ تَزیدُ فِى الْعُمْرِ وَ تَنْفِى الْفَقْرَ». (۱)

پیامبر اعظم (ص) : صله رحم (پیوند خویشاوندی) عمر را زیاد می‌کند و فقر را ازمیان می‌برد.

امام علی‌(ع)

*« إِذَا قَطَّعُوا الْأَرْحَامَ جُعِلَتِ الْأَمْوَالُ فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ ». (۲)

امیرالمومنین (ع): هرگاه مردم پیوند خویشاوندی را ببرند ثروتها در دست تبهکاران قرار گیرد.

حضرت فاطمه زهرا‌(س)

*« فَرَضَ اللّه‏ صِلَةَ الأرحامِ مَنماةً لِلعدَدِ». (۳)

حضرت زهرا(س): خداوند صله ارحام را به‌جهت فزونی نفرات مقرر داشته است.

امام حسن مجتبی (ع)

*« إِذا لَقِىَ أَحَدُکُمْ أَخاهُ فَلْیُقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ ». (۴)

امام حسن مجتبی (ع): هرگاه یکی از شما با برادر خود دیدار نماید لازم است محل نورانی پیشانی(جای سجده) او را ببوسد.

سید الشهداء‌(ع)

*من سرّه ان ینساً فی أجله و یزاد فی رزقه فلیصل رحمه. (۵)

امام‌حسین (ع): هرکه دوست دارد مرگش به تاخیر افتد و روزیش افزایش یابد، صله رحم به‌جا آورد.

امام زین العابدین‌(ع)

*« نَظَرُ المُؤمِنِ فی وَجهِ أخیهِ المُؤمِنِ لِلمَوَدَّةِ والمَحَبَّةِ لَهُ عِبادَةٌ ». (۶)

امام سجاد (ع): نگاه مومن به چهره برادر مومن خود از روی دوستی و محبت به او، عبادت است.

باقر العلوم‌(ع)

*« صِلَةُ الأرحامِ تُزَکّیِ الأ عمالَ و تُنْمِی الأموالَ وَ تَدْفَعُ الْبلَوْی و تُیَسِّرُ الحسابَ و تُنْسِی ءُ فی الأَجَلِ ». (۷)

امام باقر (ع): ارتباط خویشاوندی اعمال را پاک می‌کند،‌داراییها را فزونی می‌بخشد، گرفتاری را دور سازد و حساب روز قیامت را آسان نماید و مرگ را به تاخیر می‌اندازد.

صادق آل رسول‌ (ع)

*« الذُّنُوبِ الَّتِى تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ ». (۸)

امام صادق (ع): از جمله گناهانی که مرگ و نابودی را شتاب می‌بخشد قطع رحم است.

امام کاظم‌ (ع)

*« وَالتَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ ». (۹)

امام کاظم (ع): مهرورزی با مردم نیمی از عقل است.

حضرت رضا‌ (ع)

*« مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحیَی فیه أمْرُنا, لَمْ یَمُتْ قَلبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ القُلُوبُ ». (۱۰)

امام رضا (ع): هرکه در مجلسی بنشیند که در آن امر و یاد ما زنده شود قلبش در روزی که قلب‌ها میمیرند، نمی‌میرد.

امام جواد‌ (ع)

*« مُلاقاة الاِخوان نُشرَةٌ وَ تَلقِیحٌ لِلعَقلِ وَ اِن کان نَزرا قَلیلاً ». (۱۱)

امام جواد(ع): دیدار برادران مایه سلامتی و رشد عقل است اگرچه بسیار اندک باشد.

حضرت‌هادی‌ (ع)

*« لمّا کلمّه اللّه عزّوجلّ موسی بن عمران، قالَ موسى علیه‏السلام : «الهی فَما جَزاءَ مَنْ وصل رحمه؟ قالَ: یا موسى: أنسى لَهُ أَجَلَه، وَ أَهْوَنُ عَلَیه سَکَراتَ الْمَوْتِ». (۱۲)

امام‌هادی (ع): آن‌گاه که خدای عزوجل با موسی بن عمران سخنی گفت، موسی عرض کرد: پاداش که صله رحم چیست؟ خداوند فرمود: ای موسی مرگ اورا به تاخیر می‌اندازم و سختیهای جان دادن را بر او آسان می‌کنم.

امام حسن عسکری‌ (ع)

*«مَن وَعَظَ أَخاهُ سِرّا فَقَد زانَهُ وَمَن وَعَظَهُ عَلانیَةً فَقَد شانَهُ ». (۱۳)

امام حسن عسکری (ع) : هرکه برادرش را در خلوت پند دهد اورا آراسته است، و هرکه برادرش را در جمع پند دهد، او را سرشکسته کرده است.

امام عصر‌ (عج)

*« أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم‏ ». (۱۴)

امام مهدی (ع) : برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که فرج من فرج شما نیز هست.

پی‌نوشت‌ه :

۱٫       – بحار الانوار ۷۱/۱۰۳٫

۲٫       کافی۲/۳۴۸٫

۳٫       بحارالانوار ۲۹/۲۶۰٫

۴٫       تحف العقول ۲۳۶٫

۵٫       بحارالانوار ۷۱/۹۱٫

۶٫       تحف العقول ۲۸۲٫

۷٫       تحف العقول ۲۹۹٫

۸٫       بحارالانوار ۷۱-۹۴٫

۹٫       تحف العقول ۴۰۳٫

۱۰٫    امالی صدوق،۷۳٫

۱۱٫    امالی مفید ۳۲۹٫

۱۲٫    بحار الانوار ۶۶/۳۸۳٫

۱۳٫    تحف العقول۴۸۹٫

۱۴٫     کمال الدین ۴۸۵٫

 1 نظر

در سالی که گذشت چه کردیم؟! الآن چه کنیم؟!, روش تفکّر, ضرورت تنبّه

14 فروردین 1391 توسط گنجی

ضرورت تنبّه در کنار مباحث علمی

اگر بنا باشد همیشه مباحث علمی را بدون اینکه در کنارش تنبّهی برای ما وجود داشته باشد مطرح کنیم فکر می‎کنم فایده‎ای نداشته باشد، لذا خوب است گاهی برای ایجاد تنبّه مسائلی را مطرح کرده و در آن تأمّل کنیم.

غفلت از «مرور ایّام» و «گذشت زمان»

از جمله این مسائل مسئله «مرور ایّام» است. به تعبیر همگانی انسان گاهی از «گذشت زمان» غفلت می‎کند و این غفلت موجب می‏شود انسان از خواب غفلتی که او را فرا گرفته است بیدار نشود. در این عالم اموری که موجب اعتبار و پندپذیری می‏گردد زیاد است امّا انسان از آن عبرت نمی‎گیرد! علی(علیه‎السلام) می‏فرماید: «مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ». یکی از موضوعاتی که انسان باید از آن پند و عبرت بگیرد و متنبّه و بیدار شود مسأله «گذشت زمان» است.

هر «روز» در قیامت گواهی است بر اعمال انسان

امام صادق(علیه‎السلام) به نقل از آبای گرامشان در روایتی همه فهم، فرمودند: «مَا مِنْ یَوْمٍ یَأْتِی عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ»، هیچ روزی نیست که بر فرزند آدم وارد می‏شود مگر اینکه آن روز به او می‎گوید: من برای تو روزی نو و جدید هستم! «أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ»، من نوروزم! من برای تو روز نویی هستم! «وَ أَنَا عَلَیْکَ شَهِیدٌ»، و من، یعنی زمان، نسبت به تو گواهی دهنده هستم! «فَافْعَلْ فِیَّ خَیْراً»، در من عمل خیر انجام بده، «وَ اعْمَلْ فِیَّ خَیْراً أَشْهَدْ لَکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَإِنَّکَ لَنْ تَرَانِی بَعْدَهَا أَبَداً»،  من در روز قیامت نسبت به اعمال تو شهادت می‎دهم و تو بعد از این هیچ‏گاه مرا نخواهی دید مگر در روز قیامت.

زمان‎ها می‎گذرد و همه آن‏ها برای انسان گواه هستند. این‏طور نیست که ما فکر می‎کنیم! اعمال و کردار ما در زمان‎ محو نمی‎شود، بلکه همه آن‏ها ثبت می‏گردد. به تعبیراتی که در روایات آمده است توجّه کنید! دارد که ایّام و روزها بر انسان شهادت می‎دهند و روز جدید که می‎آید زبان حالش با انسان این است که در من، عمل خیر انجام بده؛ چراکه من در روز قیامت بر اعمال تو شهادت می‏دهم.

ما خود تشکیل‏دهنده زمان هستیم

حتّی بالاتر از آن، ما خود تشکیل دهنده زمان هستیم. این طور نیست که ایّام بگذرد و من ثابت باشم، روز برود و من ساکن بمانم. ما انسان‎ها تشکیل دهنده زمان هستیم. موجودات هستند که تشکیل دهنده زمان هستند. این نیست که روز بگذرد، ماه بگذرد، سال بگذرد، نه! بدانید این ما هستیم که می‏رویم و می‏گذریم و خواهیم گذشت.

هر روز که می‏گذرد، تو کم می‏شوی!

از حسین‌بن علی(علیهما‎السلام) منقول است که فرمودند: «یَابنَ آدَم اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ کُلَّمَا مَضی یَومٌ ذَهَبَ بَعضُکَ»، ای انسان! ای فرزند آدم! تو روزگار هستی، «اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ»، تو خودت روزگار هستی، تو ایّام و روزها هستی، هر روزی که می‎گذرد مقداری از تو کاسته می‎شود. این طور نیست که تو ثابت باشی و روزگار بگذرد، تو ساکن باشی و او گذرا باشد. هر روز که می‎گذرد مقداری از ما نیز می‎گذرد و از ما کاسته می‏شود، هر ماه و سالی که می‏گذرد یک ماه و سال نیز از ما کاسته می‏شود؛ یعنی هر روز و ماه و سالی که می‏گذرد، به همان میزان سرمایه و هستی انسان که عمر او است نیز خواهد گذشت. با گذشت روز و ماه و سال هستی ما هم می‎گذرد.

امسال هم «بخشی از هستی ما» از دست رفت!

یک سال دیگر گذشت، امّا آیا با سپری شدن این زمان من هنوز وجود دارم؟ خیر! همه هستی من وجود ندارد؛ با گذشت این سال بخشی از هستی من نیز گذشته است. لذا خوب است انسان نسبت به آنچه از او گذشت و از سرمایه و هستی‎اش کاسته شده متنبّه و متذکّر شود است. خوب است همان طور که نسبت به امور مادّی‎اش فکر می‏کند نسبت به عمر و هستی‎اش نیز فکر کند تا ببیند این سرمایه را در چه راهی مصرف کرده است.

این ایّام، وقت حساب‏رسی نسبت به عمر است!

علی(علیه‎السلام) در روایتی به نقل از نبی اکرم فرمودند که؛ «أَکْیَسُ الْکَیِّسِین» زیرک‎ترین زیرکان، «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ»، کسی است که از خود حساب بکشد، «وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ» و کارهایش را در ارتباط با جهان دیگر انجام دهد. «فَقَالَ رَجُلٌ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین»، وقتی علی(علیه‎السلام) این جملات را از پیغمبر نقل فرمود شخصی سوال کرد، «کَیْفَ یُحَاسِبُ نَفْسَهُ»، انسان چگونه از خود حساب بکشد؟ «قَالَ(علیه‎السلام) إِذَا أَصْبَحَ»، حضرت فرمود: هرگاه شب را به روز آورد، «ثُمَّ أَمْسَی»، و روز را به شب رساند، «رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ»، بازگشتی به خود داشته باشد، «وَ قَالَ یَا نَفْسِی»، و بگوید: ای فلانی! «إِنَّ هَذَا یَوْمٌ مَضَى عَلَیْکَ»، امروز روزی بود که بر تو گذشت، «لَا یَعُودُ إِلَیْکِ أَبَداً»، در حالی که هیچ‏گاه به سوی تو باز نمی‏گردد، «وَ اللَّهُ یَسْأَلُکِ عَنْهُ بِمَا أَفْنَیْتِهِ»، و خدا از تو می‏پرسد آن را در چه راهی مصرف کردی؟

در اینجا صحبت از روز نیست، حضرت دارد به زبان من و شما صحبت می‎کند، این روز و ایّام نیست که فانی شده، این بخشی از هستی ما است که گذشته و از دست رفته است. خداوند سوال می‏کند که این سرمایه را در چه راهی فانی کردی؟ «فَمَا الَّذِی عَمِلْتِ فِیهِ»، چه کاری در این روز انجام دادی؟ «أَ ذَکَرْتِ اللَّهَ أَمْ حَمِدْتِه»، آیا در این روز به یاد خدا بودی و او را حمد و ستایش کردی؟ «أَ قَضَیْتِ حَوَائِجَ مُؤْمِنٍ فِیهِ»، آیا در این روز خواسته و حاجت برادر ایمانی‎ات را با این که قدرت داشتی برآورده کردی؟ «أَ نَفَّسْتِ عَنْهُ کَرْبَهُ»، آیا از گرفتاری‎های او گره گشایی کردی؟ «أَ حَفِظْتِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ فِی أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ»، آیا در غیاب برادر مؤمنت اخوّت اسلامی و ایمانی را نسبت به خاندان و فرزندش رعایت کردی؟ «أَ حَفِظْتِیهِ بَعْدَ الْمَوْتِ فِی مُخَلَّفِیهِ»، آیا بعد از مرگ او از این حریم ایمانی نسبت به بازماندگانش حراست و مراقبت کردی؟  «أَ کَفَفْتِ عَنْ غِیبَةِ أَخٍ مُؤْمِنٍ»، آیا از غیبت کردن پشت سر برادر مؤمنت جلوگیری کردی؟ «أَعَنْتِ مُسْلِماً»، آیا کمک کار برادر مسلمانت بودی؟ «مَا الَّذِی صَنَعْتِ فِیهِ»، در این روز چه کار کردی؟

روش تفکّر در ایام گذشته

علی(علیه‎السلام) روش تفکّر در ایّام گذشته را بیان می‎فرماید. در روایات نسبت به هر روز چنین سفارشی وجود دارد. آیا ما هر روز یک چنین محاسبه‎ای انجام می‏دهیم؟ یا حداقل هفته‎ای یک‎بار و یا ماهی یک‎بار می‏نشینیم فکر کنیم که چه کارهایی انجام داده‏ایم. برخی از افراد برای امور مادّی‎شان دفتر روزانه و هفتگی دارند و راجع به آنچه که در آن با توجّه به فعّالیت‏های آن روز یا آن هفته ثبت شده فکر می‏کنند. برخی هم دفتر سالانه دارند و در آخر سال بیلان کار خود را ارائه می‎دهند که در این سال چه کارهایی انجام داده‏اند.

در لحظات آخر سال چه کنیم؟!

آیا سزاوار نیست که انسان هنگامی که لحظات آخر سالش فرا می‎رسد این‎طور فکر کند؟ یک سال بر ما گذشت! به عبارت دیگر بخشی از هستی ما رفت و هیچ‏گاه به ما برنخواهد گشت مگر در روز قیامت که این قطعه از هستی ما آن‏گاه به ما باز می‏گردد که نموداری از کردار گذشته‏مان در این سال را به ما نشان می‏دهد. همان طور که علی(علیه‎السلام) فرمود خوب است انسان بنشیند و در این باب فکر کند در سالی که گذشت و به اتمام رسید چه کردم؟ آیا به یاد خدا بودم؟ آیا او را ستایش کردم؟ آیا گرفتاری برادر مؤمنم را رفع کردم؟ آیا حاجتی از او برآورده کردم؟ آیا در غیابش مراقب بودم تا حیثیّتش را حفظ کنم؟ آیا در این سال به وظایف برادری و اسلامی خود نسبت به دوستانی که از دست دادم عمل کردم؟ آیا حال بستگان آنها را جویا شدم؟ ولو اینکه به حسب ظاهر از آنها دل‎جویی کنم؟

در سالی که گذشت چه کردیم؟! الآن چه کنیم؟!

علی(علیه‎السلام) بعد از آنکه چند چیز برای روش تفکّر و محاسبه نسبت به گذشته آموخت فرمود: «‎مَا الَّذِی صَنَعْتِ فِیهِ»، به خود بگو: ای فلانی! در این روزی که گذشت و به عبارت دیگر قسمتی از وجود و هستی‏ات در این عالم که از دست رفت چه کردی؟ «فَیَذْکُرُ مَا کَانَ مِنْهُ»، پس گذشته را یادآور شود، «فَإِنْ ذَکَرَ أَنَّهُ جَرَى مِنْهُ خَیْرٌ»، اگر به گذشته مراجعه کرد و دید آنچه که بر او گذشته خیر بوده است، «حَمِدَ اللَّهَ وَ کَبَّرَهُ عَلَى تَوْفِیقِهِ»، حمد خدا را به جا آورد و بگوید: «الحمد لله» و نسبت به این موفقیتی که خدا به او عنایت فرموده بگوید: «الله اکبر» و بداند این توفیق هم از خدا بوده است، «وَ إِنْ ذَکَرَ مَعْصِیَةً أَوْ تَقْصِیراً»، و اگر دید گناهی انجام داده و خطایی از او سر زده، «اسْتَغْفَرَ اللَّهَ»، از خدایش پوزش بخواهد و استغفار کند، «وَ عَزَمَ عَلَى تَرْکِ مُعَاوَدَتِهِ»،  و تصمیم بگیرد که دیگر به آن گناه بازنگردد و آن را تکرار نکند.

اگر انسان بخواهد به معنای واقعی خودش را بسازد، یکی از راه‎های بزرگ برای سازندگی انسان توجّه به اعمال گذشته خود می‏باشد. خصوصاً از فرصت‎هایی که برای انسان پیدا می‎شود برای تنبّه و تذکّر خود و اینکه از خواب غفلت بیدار شود و نسبت به آینده‎ تنظیم شود استفاده کند که یکی از این فرصت‎ها پایان سالی است گذشت. امسال تمام شد و گذشت امّا ما چه کردیم؟

هستی و سرمایه‏ای که از ما کاسته شد را در چه راهی و چگونه مصرف کردیم؟ انسان نسبت به اعمال یک ساله‏اش بیلان آخر سال عرضه کند. همان طور که علی(علیه‎السلام) می‎فرماید این موجب می‎شود تا انسان نسبت به آینده‎اش مراقب باشد. امیدوارم خداوند به ما توفیق عنایت کند تا از گذشته‎های خود نسبت به آینده‎مان عبرت بگیریم!

آیت‌ الله مجتبی تهرانی

 1 نظر

واژه عید در قرآن

14 فروردین 1391 توسط گنجی

واژه عید در قرآن فقط یک بار آمده است.
(أَللّهُمَّ أَنزِل علینا مائدۀً مِنَ السَّماء تکون لنا عیداً لأَوّلنا و آخرنا و آیة منک). [۱]
،خدایا! نازل کن براى ما مائده‏اى از آسمان که براى اوّلین و آخرین از ما عید باشد و نشانه‏اى از تو.
در تفسیر این آیه آمده است: عید در لغت از مادّه عود به معنى بازگشت است. به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیّتى برطرف می شود و بازگشتِ به پیروزیها و راحت هاى نخستین می کنند، عید گفته می شود.
و در اعیاد اسلامى به مناسبت این که در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مى گردد و آلودگی ها که برخلاف فطرت است از میان می رود، «عید» گفته شده است. و از آنجا که روز نزول مائده، روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است؛ حضرت مسیح(ع) آن را «عید» نامیده است. [۲]
پی نوشت ها:
[۱]. سوره مائده، آیه ۱۱۴
[۲]. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۳۱

 نظر دهید »
04 فروردین 1391 توسط گنجی

عید نوروز از دیدگاه آیات و روایات، نکته‌های خواندنی و جالب در مورد عید نوروز

عید نوروز از دیدگاه آیات و روایات، نکته‌های خواندنی و جالب در مورد عید نوروز

 

وقتی که نام بهار به گوش کسی می‌رسد سریع ذهن او متوجه کلمه عید و نوروز می‌شود. در پایان هر سال و قبل از شروع سال جدید و آغاز بهار، مردم خود را آماده می‌کنند و به نظافت منزل و محل کار خود می‌پردازند، به دنبال خرید آجیل، شیرینی، لباس و پوشاک برای خود و خانواده خود هستند و سنت زیبایی را برقرار می‌کنند و صله رحم انجام می‌دهند و…

سنت ایرانیان
 

امام صادق (ع) به معلی بن خنیس که در روز نوروز خدمت ایشان رسید- آیا می‌دانی امروز چه روزی است؟
معلی گوید: عرض کردم: فدایت شوم، این نوروزی است که ایرانیان آن را گرامی می‌دارند و در آن به یکدیگر هدیه می‌دهند.
امام صادق (ع) فرمود: سوگند به آن خانه‌ی کهن که در مکه است، این روز یک ریشه‌ی کهن دارد که من برایت توضیح می‌دهم تا آن را بدانی…
ای معلّی! روز نوروز، همان روزی است که خداوند در آن از بندگان پیمان گرفت تا او را بپرستند و چیزی را شریک او قرار ندهند و به فرستادگان و حجت‌های او و به امامان علیهم السلام ایمان بیاورند. نوروز نخستین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد… هیچ نوروزی نیست مگر این که ما در آن روز منتظر فرج هستیم؛ زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست. ایرانیان آن را حفظ کردند و شما آن را از دست نهادید… نوروز نخستین روز از سال ایرانیان است. آنان در حالی که تعداشان سی هزار نفر بود زنده ماندند و زندگی کردند و ریختن آب در نوروز سنت شد…( میزان الحکمه/ ج 9/ ح 14609/ ص 4203 به نقل از بحارالانوار/ ج 59/ ص 92/ح 1؛ متدرک الوسائل/ ج 6/ ص 352)

در عید نوروز هدیه‌ای خدمت امیرالمؤمنین (ع) آوردند. حضرت پرسید: این چیست؟
عرض کردند:‌ای امیرالمؤمنین! امروز نوروز است.
امام (ع) فرمود: هر روزمان را نوروز کنید.(من لا یحضر الفقیه / ج 3/ ص 300؛ میزان الحکمه/ ج 9/ ح 1461/ ص 4203.)

 

نکات پایانی و خواندنی در مورد خرید لباس عید نوروز
 

تنوع طلبی و افزون خواهی، دامی برای اسیر شدن انسان‌هاست. استعمارگران نیز از همین خصیصه‌ی مردم، برای لباس، مسکن، مرکب، و تجملات استفاده کرده و مردم را به اسارت می‌کشند.
آن گونه که در لباس مادی، پوشش عیوب، حفاظت از سرما و گرما و زیبایی مطرح است تقوا هم عامل پوشش عویب است، هم نگهدارنده ی از گناه و هم مایه‌ی زیبایی معنوی اناسن می‌باشد.
دوخت لباس و نوع و رنگ آن، هر چه به عفت نزدیک‌تر باشد، بهتر است.
پست شمردن دیگران به خاطر لباس و ظاهری ساده رفتاری فرعونی است.
در قرآن کریم از چند چیز به عنوان «لباس» یاد شده است:
شب: «جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً»(فرقان/ 47) 

همسر: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»(بقره/ 187)در حدیث داریم که اگر کسی به واسطه بهتر بودن بند کفنش بر دیگری خود را برتر ببیند، جزو کسانی است که اراده‌ی علو در زمین دارند.
نع لباس مردم در جامعه، می‌تواند معرّف شخصیت، مکتب و هدف آن‌ها باشد.
چه بسیارند کسانی که در تهیه مسکن، لباس، مرکب، کلام، ازدواج، و نامگذاری فرزند، کاری می‌کنند که جامعه نمودی داشته باشند و مردم متوجه آنان شوند که به فرموده روایت، این افراد اراده برتری در زمین دارند و از بهشت محرومند.
سرچشمه‌ی بسیاری از مزاحمت‌های هوسبازان نسبت به زنان و دختران، نوع لباس خود آن‌هاست.
پوشیدن لباس ساده، سوار شدن بر الاغ برهنه، شیر دوشیدن، هم نشینی با بردگان، سلام کردن به اطفال، وصله کردن کفش و لباس، پذیرفتن دعوت مردم، جارو کردن منزل، دست دادن به تمام افراد و سبک نشمردن غذا از سیره‌های رسول خدا (ص) بود.
بحث دیگری که در این ایام (عید نوروز) مطرح است عبارت است از :
خوردن آجیل و شیرینی و از آن طرف پرخوری و به همراه آن مریضی و بیماری. پس چه کنیم گه دچار بیماری نشویم و از آن طرف بتوانیم از عید نوروز خود کمال استفاده را بنماییم؟
ابتدا دستور عمل‌هایی که امام رضا (ع) طی نامه‌ای به مأمون نوشتند را برای فصل بهار بیان می‌نماییم:
امام رضا (ع) فرمودند: در این فصل (بهار) تغییران جوی زیاد است که انسان از جو سرمای زمستان به هوای معتدل بهار منتقل می‌شود و باید متوجه این تغییران جوی باشد، به خصوص که در پشت سر بهار فصل تابستان می‌رسد.
در این فصل باید غذاهای سنگین که دارای نیروی حرارتی زیاد بودند، گوشت‌های چربی دار و سایر غذاهای مخصوص زمستان را تبدیل به غذاهای سبک و معتدل و زود هضم نمایید مانند حبوبات، سبزیجات و میوه‌ها چون در فصل بهار به حکم تغییر در طبیعت همه چیز (خواه حیوانی و خواه نباتی) عوض می‌شوند؛ لذا بیشتر اطباء توصیه می‌کنند که انسان‌ها قبلاً با خوردن مسهل، دستگاه جهاز هاضمه خود به خصوص مجاری صفرا را پاک و تمیز کند و برای این کار مسهل‌های جوشانده نباتات بخورند، صبح‌ها استحمامم کنند و به شادی و طرب مشول شوند و در جاهای خلوت و آرام بنشینید تا با این کارها بدن خود را آماده حرارت تابستان بکنند و هم برای مقابله با پاییز و زمستان مهیا شوند.
در ماه دوم بهار گوشت و چربی کم بخورند، بیشتر از غذاهای سرد مزاج استفاده کنند و از همه نوع وسایل تولید برودت برای از بین بردن تاثیر حرارت استفاده کنند و آب زیاد بخورند تا جبران آن آب‌هایی باشد که به شکل عرق از بدن بیرون می‌آید. در این ماه باید غذاهای لطیف مانند گوشت سفید نیم پخته خورد و نباید پیاز، ریحان، پونه و ترشی خورد.
ماه دوم بهار که نیسان است سی روز است. (25 فروردین تا 23 اردیبهشت).
در این موقع باید غذاهای کباب شده و گوشت شکار خورد، جماع خوبست، در حام بدن را روغن مالی کردن خوبسن، همچنین بو کردن گل‌ها و ریاحین خوبست.
ماه سوم بهار (از 24 اردیبهشت تا 23 خرداد) :
از خوردن غذاهای شور و گوشت‌های سنگین مانند گوشت گاو و شیر خودداری کنید.
در این موقع از ماه استحمام در اول روز خوبست ولی نباید قبل از خوردن غذا ورزش کرد.

تمام این صحبت‌ها و حرف‌ها که راجع به عید نوروز زدیم برای این بود که یک نتیجه گیری کلی داشته باشیم و آن اینکه این عید هم مثل عیدهای قبلی دیگر و این ساعات و لحظات و سال‌ها و هفته‌ها و روزهای عمرمان است که دارد سپری می‌شود و ما خود را به خواب زده‌ایم و در غفلت، زندگی می‌کنیم و نمی‌دانیم چه عقوبت‌هایی در انتظار ماست.
در پایان بحث احادیث و نکته‌هایی را راجع به تلف کردن عمر بیان می‌کنم تا در این سال جدید و نوروز جدید از لحظه لحظه عمرمان کمال بهره و استفاده را ببریم.
امام علی (ع) می‌فرماید: اگر از ضایع کردن عمر گذشته‌ات عبرت گیری، بیگمان از ضایع شدن باقیماندهی آن جلوگیری کنی. (میزان الحکمه/ ج 8/ ح 14191/ ص 4035؛ غررالحکم/ 7589.)

پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: چهار چیز را پیش از چهار چیز غنیمت شمار: جوانی‌ات را پیش از پیری خود، تندرستی‌ات را پیش از بیماری‌ات، توانگریت را پیش از نیازمندیت و زندگیت را پیش از مرگت.(میزان الحکمه/ ج 8/ ح 14194/ ص 4035؛ الخصال: 239/85.)

پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: روز قیامت برای هر روز از روزهای عمر بنده بیست و چهار گنجینه، به تعداد ساعات شبانه روز گشوده می‌شود. گنجینه‌ای را پر از نور و شادمانی می‌بیند و با مشاهده‌ی آن چنان شادی و سرور به او دست می‌دهد که اگر میان دوزخیان تقسیم شود احساس دد آتش را از یادشان می‌برد. این گنجینه ساعتی است که در آن پروردگارش را اطاعت کرده است. سپس گنجینه‌ی دیگری برایش باز می‌شود و آن را تاریک و بدبو و وحشتناک می‌یابد و از مشاهده‌ی آ چنان ترس و وحشتی به او دست می‌دهد که اگر میان بهشتیان تقسیم شود، نعمت بهشت را به کام آن‌ها تلخ می‌سازد و آن ساعتی است که در آن پروردگارش را نافرمانی کرده است. تن گاه گنجینه‌ی دیگری برایش گشوده می‌شود و آن را خالی می‌یابد و در آن چیزی که او را شادمان یا ناراحت کند یافت نمی‌شود و آن ساعتی است که در آن خواب بوده یا به امور مباح دنیا اشتغال داشته است. پس از اینکه می‌توانسته ایت ساعت و لحظات را با کارهای خوب پُر کند و نکرده است چنان تاحساسی از غبن و اندوه به او دست می‌دهد که در وصف نمی‌گنجد. اشاره به همین جاست که خدای متعال فرموده است: «ذلِکَ یُوم التّغابن»؛ آن روز روز مغبونی است.(بحارالانوار/ ج 7/ 262/ 15)

تذکرات و نکات پایانی:
 

امام سجاد (ع) در دعای مکارم الاخلاق از خداوند چنین مسئلت می‌کند: خداوندا! اگر عمرم ن وسیله خدمت در راه اطاعت تو باشد، عمر مرا طولانی کن ولی اگر عمر من چراگاه شیطان خواهد بود، آن را قطع نما.
قرآن، دنیا را بازار می‌داند و مردم را فروشنده و عقاید و اعمال انسان را در طول عمر، کالای این بازار. در این بازار، فروش اجباری است ولی انتخاب مشتری با انسان است، یعنی ما نمی‌توانیم آنچه را داریم، از قدرت و عمل و عقیده رها بگذاریم، ولی می‌توانیم مسیر عقاید و کردار را سود بخش یا زیان آور قرار دهیم.
طول عمر مهم نیست، بهره از عمر مهم است.
خداوند بای عمر انسان دو نوع زمان بندی قرار داده: یکی حتمی که اگر همه‌ی مراقبت‌ها هم به عمل آید، عمر (مانند نفت چراغ) تمام می‌شود؛ و دیگری غیر حتمی که مربوط به کردار خودمان است، مثل چراغی که نفت دارد، ولی آن را در معرض طوفان قرار دهیم.
در روایات، کارهایی چون صله‌ی رحم، صدقه، زکات و دعا سبب طول عمر و اعمالی چون قطع رحم و ظم سبب کوتاه شدن عمر دانسته شده است.
مدت عمر و پایان زندگی، به دست ما نیست.
هر عمر طولانی ارزشمند نیست، شیطان هم عمر طولانی دارد.
بالاترین خسارت‌ها، خسارت نفس و عمر انسان است، نه زیان‌های مالی.
بزرگ‌ترین خسارت انسان، هدر دادن عمر و استعدادهای خویش است.
در پایان بحث خود را با جملات زیبای رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (قدس سره) در مورد عید نوروز به پایان می‌برم:
از آداب امروز روزه گرفتن است، از آداب امروز دعا کردن است، نماز خواندن است و این به ما می‌فهماند که ملتی بخواهد به راه راست برود و بخواهد استقلال خودش را، آزادی خودش را بخواهد حفظ کند باید در عیدش و در غیر عیدش تذکر داشته باشد ذکر خدا بکند.(صحیفه نور/ ج 17/ ص 215.)

تحویل حال الی احسن حال این است که انشاء الله در این سال نوم ا تغییرات روحی بدهیم یعنی واقعاً تحول برایمان حاصل بشود او به این است که همان طوری که سیره انبیاء از اول تا آخر بوده سات که جنگ و صلحشان برای خدا بوده است … (صحیفه نور/ ج 21/ ص 106)
یا مقلب، قلب من در دست توست یا محول، حال من سرمست توست
کن تو تدبیری که در لیل و نهار حال قلب من شود همچون بهار
ساقیا آمدن عید مبارک بادت وآن مواعید که کردی نرود از یادت
(حافظ)
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید هلال عید در ابروی یار باید دید
(حافظ)
عید است و آخر گل و یاران در انتظار ساقی به روی شاه ببین ماه و می به یار
(حافظ)
یا مقلب القلوب و الابصار/ سال نو آمد و نیامد یار
یا مدبر اللیل و النهار/ بی‌حضورش چه اشتیاق بهار
یا محول الحول و الاحوال/ منتهی کن فراق را به وصال
حول الی احسن الحال/ به امید فرج همین امسال.

 

 1 نظر

احادیث عید نوروز

04 فروردین 1391 توسط گنجی

امام علی(علیه السلام) ـ در يكى از روزهاى عيد ـ فرمودند:
أَلْيَومُ لَنا عِيْدٌ وَ غَدا لَنا عِيْدٌ وَ كُلُّ يَوْمٍ لانَعْصِى‏اللّه‏َ فيهِ فَهُوَ لَنا عِيْدٌ؛
امروز براى ما عيد است و فردا نيز عيد ماست و هر روزى كه در آن خدا را نافرمانى نكرده باشيم براى ما عيد است.
تفسير الكبير فخر، ج 1،ص 191.

 

امام علی(عليه‏السلام )فرمودند:
نِيرُوزُنا كُلُّ يَوْمٍ؛
هر روز براى ما، نوروز است.
[من لايحضره الفقيه، ج 3، 300]

 

قالَ سُوَيْدُ بْنِ غَفلة: دَخَلْتُ عَلى‏أَمِيرالْمُؤْمنِينَ عليه‏السلام يَوْمَ عِيْدٍ فَاِذا عِنْدَهُ فاثُورٌ عَلَيْهِ خُبْزُ السَّمْراءِ وَ صَفْحَةٌ فِيها خَطِيفَةٌ وَ مِلْبَنَةٌ، فَقُلْتُ: يا أَمِيرَالْمُؤْمنِينَ يَوْمَ عِيْدٍ وَ خَطِيفَةٌ؟! فَقالَ عليه‏السلام: اِنَّما هذا عِيْدُ مَنْ غُفِرَلَهُ؛
سويدبن غفله مى‏گويد: در يكى از روزهاى عيد به حضور امير المؤمنين (عليه‏السلام)شرفياب شدم، ديدم در پيش روى او سفره‏اى گسترده بود و بر آن نانى از گـندم و يك سينى قـرار داشـت كه درون آن يك ظرف فرنى و ملاقه‏اى بود، عرضه داشتم: يا اميرالمؤمنين! روز عيد و اين سفره؟! حضرت فرمودند: امروز عيد كسانى است كه مورد بخشش حق واقع شده‏اند.
[بحارالانوار، ج 40، 326، از مناقب ابن شهرآشوب]

 

امام باقر (عليه‏السلام )فرمودند:
مامِنْ عِيْدٍ لِلْمُسْلِمِينَ ـ أَضْحى وَ لا فِطْرٍ ـ اِلاَّ وَ هُوَ يُجَدِّدُ لاِلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّه‏ عَلَيهِم فيهِ حُزْنا، قُلْتُ: وَ لِمَ ذلِكَ؟ قالَ عليه‏السلام: لِأَنَّهُمْ يَرَوْنَ حَقَّهُمْ فِى يَدِ غَيْرِهِمْ؛
هيچ عيدى ـ چه عيد قربان و چه عيد فطر ـ براى مسلمانان پيش نمى‏آيد مگر اينكه غم و اندوه آل محمد (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) تازه مى‏گردد. را وى پرسيد: چرا چنين مى‏شود؟ حضرت فرمودند: چون حق خود را در دست ديگران مى‏بينند[چون روز عيد روز حضور مردم در صحنه و تحكيم حكومت در خطبه‏هاى عيد و… است و اينها همه در حكومت ظلم به نفع ظالم تمام مى‏شود.].
[فروع كافى، ج 4، 170]

 

امام رضا (عليه‏السلام )فرمودند:
… وَ اِنّ يَوْمَ الْغَديرِ بَيْنَ الأَضْحى وَالْفِطْر وَالْجُمُعَةِ كَالْقَمَرِ بَيْنَ الكَواكِبِ… وَ هُوَ يَوْمَ التَهْنِئَةِ يُهَنِّىُ بَعْضُكُمْ بَعْضا… يَقُولُ: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى جَعَلَنا مَنَ الْمُتَمَسِكينَ بِـوِلايَةِ أَميرِالْمُؤْمنِينَ وَ الأَئِمَةَ عليهم‏السلام» وَ هُوَ يَوْمُ التَّبَسُّمِ فِى‏وُجُوهِ النّاسِ مِنْ أَهْلِ الأيمانِ … وَ هُوَ يَوْمُ الزّينَةِ…؛
… والبته روز عيد غدير در ميان عيد فطر و اضحى و جمعه همانند ماه در ميان ستارگان است. روز تبريك و تهنيت به يكديگر، و زمان گفتن اين سخن است كه: حمد و ستايش خدائى را كه به ماتوفيق تمسّك به ولايت اميرالمؤمنين و فرزندان معصومش را عنايت فرمود. آنگاه فرمودند: روز عيد غدير، روز شگفتن لبخند بر چهره مؤمنان و روز آرايش و زينت است.
[اقبال الاعمال، ص 464]

معلّى گويد: در عيد نوروز به حضور امام صادق (عليه‏السلام)شرفياب شدم،حضرت فرمودند:
امروز را مى‏شناسى؟ عرض كردم: روزى است كه عجمها آن را بزرگ مى‏شمارند و در آن روز به يكديگر هديه مى‏دهند. حضرت فرمودند: …امروز روزى است كه خداوند از بندگان خود پيمان گرفت تا او را عبادت كنند و به او شرك نورزند و به پيامبران و حجج الهى و ائمّه معصومين عليهم‏السلام ايمان بياورند و… در اين روز قائم ما(عج) ظاهر مى‏شود، و نوروزى نمى‏رسد مگر اينكه ما اهل بيت عليهم‏السلام ظهور اسلام و گشايش آن را توقّع داريم، چون نوروز از روزهاى ما و شيعيان ماست.
[بحار الانوار، ج 59، 92]

 

 

 

 نظر دهید »
01 فروردین 1391 توسط گنجی

خداوند مشتاق كیست؟

 

آیت الله ملکی تبریزی
نماز شب، دل آدمی را از رذائلی که جایگاه حضرت رحمان«جلّ و علا» را غصب کرده‌اند، می‌زداید و نور خدای سبحان را در آن جلوه‌گر می‌کند.

 

 

نماز شب فواید بسیار دارد از جمله فواید نماز شب می توان به فواید دنیوی و اخروی نماز شب اشاره کرد که اگر انسان این عمل مستحبی را جدی بگیرد هم می تواند به توفیقات دنیوی دست پیدا کند و هم به توفیقات اخروی نایل گردد ولی شرط لازم این مهم اهمیت دادن به نماز شب و مداومت این عمل نوارنی است .

 

از پیامبراكرم (ص) نقل است كه فرمودند: هر بنده‌ای كه توفیق نماز شب را پیدا كند از روی اخلاص وضو بگیرد و با نیت پاك و قلب سلیم و بدن خاشع و چشم گریان، پروردگار را بخواند، خداوند نه صف از ملائكه بی‌شمار را پشت سر او قرار می‌دهد و به عدد آنها درجات معنوی او را بالا می‌برد.

 

خداوند مشتاق كیست؟

 

خداوند متعال به یكی از صدیقین وحی نمود كه برای من بندگانی هستند كه مرا دوست می‌دارند و من هم آنها را دوست می‌دارم، آنان مشتاق من، و من هم مشتاق آنها هستم، و آنها مرا در یاد دارند و من هم به یاد آنان هستم، آنها به من نظر دارند، و من هم به آنها نظر دارم، پس اگر تو قدم جای قدم آنها بگذاری، تو را هم دوست خواهم داشت و اگر از راه آنها منحرف شوی عقوبتت خواهم نمود.

 

آن صدیق گفت: معبود من! نشانه آنها كه مورد توجّه تو هستند چیست؟

خطاب رسید: آنان روزها همچون چوپان مهربانی كه مواظب گوسفندان خود هست به سایه می‌نگرند و منتظر آمدن شب هستند، و همان گونه كه پرندگان هنگام غروب با شور و شوق عازم آشیانه خود می‌گردند.

 

اینان هم با همین حال به استقبال غروب خورشید می‌روند، پس آنگاه كه شب فرا رسید، و تاریكی همه جا را فرا گرفت، و فرش‌ها پهن و همه گرد هم جمع شدند و هر دوستی با دوست خود خلوت نمود اینان در برابر من به پای می‌ایستند و صورتهای خود را بر خاك می‌نهند، و با تلاوت آیات قرآن به مناجات و گفتگوی با من برمی‌خیزند، و نعمتهای مرا سپاس می‌گویند.

 

 پس آنان را می‌بینی كه گاه گریه می‌كنند، و گاه شیون سر می‌دهند، گاه آه می‌كشند، و گاه از معاصی و گناهان شكوه می‌كنند، گاه ایستاده و گاه نشسته، و گاهی در حال ركوع، و گاه در سجده هستند، و آنچه را كه به خاطر من تحمل آن می‌كنند، همه را می‌بینم، و شكوه‌هائی كه از محبت من بر لب دارند می‌شنوم.

 

اولین چیزی كه به آنها عطا كنم سه چیز است یكی اینكه نور خودم را در دلهای آنها بیفكنم در نتیجه همانگونه كه من از آنها آگاهم، آنها نیز از من با خبر خواهند بود، دوم اینكه اگر آسمانها و زمینها و آنچه را كه در این میان هستند در میزان آنها ببینم باز آن را كم خواهم دانست، سوم رو سوی آنها می‌كنم، و آیا اگر كسی من رو سوی او آورم، احدی می‌تواند بداند كه چه به او عطا خواهم نمود. (اسرار الطلوة، حاج میرزا ملكی تبریزی، ص 455)

 

نماز شب یا تحصیل علم

 

استاد بزرگ اخلاق، مرحوم ملكی تبریزی می‌فرماید: بعضى از مردم هستند كه شیطان از سمت راست[76] بر آنها وارد مى‏شود و آنها را به خیال اینكه مطالعه از شب زنده دارى افضل است از این فضیلت عظمى باز می‌دارد و این چیزى جز غرور و فریب نیست.

 

 زیرا نماز شب یكی از مهمات در راه تهذیب نفس كه واجب عینی است می‌باشد ولی تحصیل علم واجب كفایی است. مؤمن، نماز شب را در راه تحصیل علم از مطالعه كار سازتر مى‏بیند.

 

همانگونه كه در بعضى از روایات به این مطلب تصریح شده است که علم به كثرت تعلم و مطالعه نیست، بلكه علم نورى است كه خدا در دل هر یك از بندگان خود كه بخواهد مى‏افكند و شب زنده‏دارى و مناجات در شب، دل را نورانى مى‏گرداند و باعث ثبات نور در دل مؤمن مى‏شود.

 

علت ارادت شهید مطهری به میرزا علی آقا شیرازی

 

مرحوم آیت الله میرزا علی آقا شیرازی«ره» که از علمای وارسته اصفهان بود، زمانی به قم آمده بود و به دلیل ارادتی که شهید آیت الله مطهری«ره»به ایشان داشت، میهمان او بود.

 

 یك شب تعدادی از فضلا به دیدن آقای شیرازی آمده بودند و جلسه آنان تا حدود نیمه شب طول کشید و آقای شیرازی دیرتر از هر شب خوابید. همین موضوع توفیق تهجّد و نماز شب را از آیت الله شیرازی«ره» سلب کرد و موجب شد آن مرد الهی، هنگام اذان صبح از خواب بیدار شود.

 

 نقل می‌کنند آیت الله شیرازی«ره» به‌ قدری از این اتّفاق متأثّر شده بود و گریه و زاری کرده بود که گوئی فرزند ایشان فوت شده است.

 بعد گفته بود من شانزده هفده ساله بودم که یک شب برای نماز شب بیدار نشدم، آن روز تا شب گریه می‌کردم و شب گذشته آن حادثه تکرار شد.

 

در نماز شب است که انسان توفیق راز و نیاز با خداوند تبارک و تعالی و نجوای عاشقانه با او را پیدا می‌کند و می‌تواند از جاذبه‌های عالم ملكوت برای سیر عرفانی خود استفاده نماید. دل سالک در اثر خواندن نماز شب، مهیّای پذیرایی از صاحب اصلی خود یعنی خدای مهربان می‌شود.

 

 به عبارت روشن‌تر، نماز شب، دل آدمی را از رذائلی که جایگاه حضرت رحمان«جلّ و علا» را غصب کرده‌اند، می‌زداید و نور خدای سبحان را در آن جلوه‌گر می‌کند.

 

بنابراین سیر و سلوک بدون نماز شب، سالک را به مقصد نمی‌رساند. امام حسن عسکری«سلام الله علیه» می‌فرمایند:

«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لَا یُدْرَكُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّیْل   (2)

 

کسب دنیا و آخرت با نماز شب

 

رسول خدا محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله درباره آثار دنیوی، برزخی و اخروی نماز شب فرمودند:

آثار دنیوی و برزخی:

«نماز شب، موجب رضایت پروردگار، مهر و محبت ملائکه و فرشتگان، سنت و روش پیامبران، نور شناخت و معرفت، اصل و پایه و ریشه ایمان، راحتی بدن و جسم، بغض و ناراحتی شیطان، اسلحه مؤمن در برابر دشمنان، اجابت دعا، قبول اعمال، برکت رزق و روزی، شفیع بین نماز شب خوان و قابض الارواح و عزرائیل، نور و چراغ در قبر، فرش در زیر پای نماز شب خوان در قبر، جواب نکیر و منکر و انیس و مونس انسان، اثر نماز شب خوان در قبر تا قیامت می باشد».

 

آثار اخروی: «و هنگامی که قیامت بر پا شود، نماز شب به صورت سایه ای در بالای سر نماز شب خوان قرار می گیرد و تاج روی سر او و لباسی برای بدنش می باشد.

 

(در آنجا که همه لخت و عریان می باشند)، نوری است در پیش پای او، پرده و حایلی است بین او و آتش، حجت و دلیلی است برای مؤمن در پیشگاه خداوند، مایه سنگینی اعمال او در میزان اعمال است، سبب جواز عبور نماز شب خوان از پل صراط، کلیدی برای باز کردن درب بهشت و…» (3)

 

تاك خویش از گریه هاى نیمه شب سیرآب دار                           كز درون او شعاع آفتاب آید برون

ذرّه اى بى مایه اى ترسم كه ناپیدا شوى                          پخته تر كن خویش را تا آفتاب آید برون

در گذر از خاك و خود را پیكر خاكى مگیر                          چاك اگر در سینه ریزى ، ماهتاب آید برون

گر به روى تو حریم خویش را در بسته اند                       سر به سنگ آستان زن ، لعل ناب آید برون

اقبال

 


 

پی نوشت ها :

1.     سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مى‏روم و بیشتر آنها را شكرگزار نخواهى یافت!»(الأعراف : 17)

2.     بحارالانوار، ج 75، ص 380

3.     ارشاد القلوب ص 316

 1 نظر
01 فروردین 1391 توسط گنجی

سلوک اخلاقی طلبه

استاد توکل
اگر شما هم در مدرسه ای درس می خوانید و در میان اساتیدتان هستند کسانی که نفسشان به روح آدمی جلا می دهد، بروی و حد اقل از آنها برنامه طلبگی بخواهید. برنامه معنوی. یعنی یک برنامه ای که سلوک معنوی شما را تضمین کند.

 

 

وقتی وارد حوزه می شویم با همه انگیزه ها و شور و حال و لطافت روحی و عشق های معنوی به این عرصه قدم می گذاریم. ابتدای راه راحت است. گمان می کنیم هر چه تا کنون دیده و یا شنیده ایم یک شبه یا یک ساله به دست می آید.

 

راه و رسم و عمل و شیوه بسیاری از بزرگان دین مشوق حوزه آمدن ما بوده است. شاید نسل دومی ها امام خمینی را دیده اند و نسل سومی ها آیه الله العظمی بهجت را و شاید هم عمل و برخورد یک روحانی وارسته در محل زندگیشان آنان را به حوزه کشانده است. شاید هم اشخاص و یا اعمال و اهداف دیگری برای آنها انگیزه ایجاد کرده است.

 

اما همه مطلب به اینجا ختم نمیشود. مدتی که گذشت تازه می فهمیم که ابتدای راهیم و یا به اصطلاح اهل سلوک: هنوز اندر خم یک کوچه ایم. مسیر طولانی جلوی رویمان است. حالا حالا ها باید راه برویم. احتیاط کنیم، دقت کنیم تا پایمان نلغزد و از این راه خطرناک را سالم به مقصد برسیم. راهی که این طرفش دره ای است به نام افراط و آنطرفش کوه سنگی خطرناکی به نام تفریط.

 

چراغ هم نیاز است . همیشه که روز نیست. بعضی وقتها هم شب می شود اگر چراغ نداشته باشی معلوم نیست کجا می روی؟ چگونه می روی؟ حالا اگر چراغ علم نداشتی باید بشینی تا روز شود.

 

خلاصه اینکه برای هر طلبه ای لازم است که برنامه سلوکی داشته باشد. همانطور که از همان ابتدای سال برای او برنامه درسی می گذارند.  اما متاسفانه در حوزه های ما این رسم نیست. پس باید خودمان آستین بالا بزنیم و در مقابل اساتید فن زانو زده و از آنان راهکار بخواهیم.

 

متاسفانه در زمان ما هم این دسترسی آسان نیست. چرا از آن جهت که دهکده جهانی است می توانیم صدایشان را راحت بشنویم اما از درک حضورشان محرومیم. مشکل است بتوان آنها را به سادگی پیدا کرد.

 

پس باید عاقلانه اندیشید و دقت کرد. سنجید و با احتیاط حرکت کرد. نه افراط و نه تفریط. بهترین راه همین است که به همین گفته های نورانی عمل کنیم و آن را سرلوحه زندگی طلبگیمان قرار بدهیم. بالاخره باید از یک جایی شروع کرد. نه تند رفت و نه آهسته. نه ایستاد و نه جهید. باید معقول قدم برداشت.

 

اگر شما هم در مدرسه ای درس می خوانید و در میان اساتیدتان هستند کسانی که نفسشان به روح آدمی جلا می دهد، بروی و حد اقل از آنها برنامه طلبگی بخواهید. برنامه معنوی. یعنی یک برنامه ای که سلوک معنوی شما را تضمین کند.

در این نوشتار به سخنان استاد بزرگوار جناب حجت الاسلام و المسلمین توکل اشاره خواهیم کرد.

 

زیّ طلبگی

 

در روایات متعدد آمده است که حب دنیا مقابل حب آخرت است. این مطلب با تعابیر زیادی بیان شده است؛ یکی از آن تعابیر این است که «کما ان الشمس و القمر لا یجتمعان کذلک حب اللهو حب الدنیا لایجتمعان.» یا با این تعبیر که «کیف یدعو حب الله من سکن فی قلبه حب الدنیا» که با یک تعبیر تعجب آمیز می فرمایند: «چطور کسی می تواند حب خدا را ادعا کند در حالی که در دلش حب دنیا ساکن شده باشد».

 

زی طلبگی، زی به یک امر معنوی و امر آخرتی است؛ زیرا طلبه رسالت امر آخرت مردم را عهده دار شده، نه امر دنیا را هیچ یک از انبیا برای کار دنیا نیامده اند. حضرت امام در چهل حدیث فرمودند که هر کس که ادعا کند، انبیا هم برای امر دنیا و هم آخرت آمدند، از فهم مقاصد انبیا به دور است.

 

 انبیا مطلقا برای امر دنیا نیامده اند. بلکه انبیا آمده اند تا دنیا را کنترل کنند، زیرا هوای نفس انسان خود دنیا طلب است و شیطان هم که پشتوانه آن است. انبیا برای کنترل آمدند تا انسان را از هواطلبی های بی قید و بند، مقید کند و لذا انبیاء برای امر آخرت آمده اند.

 

طلبه ها هم به عنوان قائم مقام انبیا می خواهند کار انبیا را انجام دهند. بنابراین اگر طلبه ای از آن زی که باید داشته باشد، بیرون بیاید؛ چمشانشان است.

 

 اگر مردم ببینند که ما چیزی را مدعی هستیم که خود به آن عامل نیستیم. مردم را فراری می دهیم. طبیعتا حرف ها اثر نمی کند و برای مردم این مطلب جا می افتد که اگر این کلمات حق بود، خود به آن عمل می کردند. اگر این کلمات موثر بود، چرا در اینها اثر نکرده و این عمق تأثیر را به صفر می رساند.

 

خود اسیر دنیاطلبی باشیم و مردم را به زهد دعوت کنیم. اما در اعمال و کردار از اینها آثاری نباشد. این حرف ها اثر نمی کند.

 حضرت امام بر این نکته تأکید می فرمودند که شما که مدعی دعوت مردم به کار آخرت هستید، با تحمل خود این ادعا را ظاهر کنید. از زی طلبگی بیرون آمدن در واقع از زی رفتن به امر آخرتی بیرون آمدن است و تمسک به امر دنیا است و این با اهداف اولیه نمی سازد.

 

وحدت و همدلی

 

وقتی که خرمشهر سقوط کرد، گفتیم به امام که فرمانده کل قوا بودند، باید از این موضوع مطلع شوند؛ به جماران زنگ زدند که خرمشهر سقوط کرده و موضوع را به حضرت امام اطلاع دادند.

 

جمعی که خبر ابتدا به آنها داده شد، نگران بودند که اگر ما موضوع را به امام امت بگوییم، چون به هرحال خرمشهر یک شهر استراتژیک و بسیار مهم است و با توجه به اینکه قلب امام ناراحت است، سقوط این شهر شاید برای حضرت امام بارسنگینی را به دنبال داشته باشد؛ نگران بودند که بگویند یا نگویند.

 

به هرحال خلاصه به این نتیجه رسیدند که فرمانده کل قوا باید از موضوع اطلاع داشته باشد. از آن جمع یک نفر مأمور ابلاغ موضوع به امام شد.

 آن شخص می گوید: من درب اتاق امام را زدم تا اگر امام اجازه دادند، داخل شوم. دیدم امام مشغول نماز ظهر هستند. اذان را گفتند اقامه را هم گفتند. دست بالا آمد تا تکبیر بگوید.

 

 من در باز کردم. امام با اشاره سر که چه کارداری؟ گفتم: خبر از جبهه های جنگ. گفتند: خبر چیست؟ گفتم که خرمشهر سقوط کرد. حالا امام چگونه برخورد می کند؟ امام خیلی با صلابت و با آرامش خاصی فرمودند: «جنگ همین است» و تکبیر گفتند.

 

از اینکه امام اینقدر راحت با قضیه برخورد کرد، تعجب کردم. ما چه فکر می کردیم و امام چگونه برخورد کردند. از این قضیه مدتی گذشت. در یکی از شهرهای بزرگ ایران حالا اینجا اسم نمی برم میان مسئولین اختلاف افتاد. به جماران زنگ زدیم تا به امام بگوییم که اوضاع چگونه است.

 

این شخص می گوید دوباره من مأمور ابلاغ این کلام اختلاف آمیز شدم. رفتم که بگویم، دیدم که درست مانند صحنه قبل امام به نماز ایستاده اند و اذان و اقامه را گفتند. خواستند تکبیره الاحرام بگویند که من در را باز کردم.

 

امام فرمودند: چه خبر. گفتم در فلان شهر بین این افراد اختلاف افتاد. امام دست را آرام پایین آوردند، نشستند و فرمودند: «به اینها بگویید از عمر روح الله زیاد نمانده، با هم در نیفتید».

 

امام می داند که در جنگ، امروز دادن است و فردا گرفتن. با یک حمله می توان گرفت، اما اگر اختلاف به کار آمد، ریشه را می خشکاند. آن شخص که در قضیه جنگ با این صلابت برخورد می کند، در اختلاف اینگونه می نشیند و با این حال خود، ما را به عمق خطر این کار هشدار می دهد.

 

 امام بارها فرمود: «اگر تمام انبیا جمع شوند، یک حرف دارند، زیرا همه برای خدا می گویند» و در صورت اختلاف یا یکی حتما غیر حق است یا هر دو.

 

 اینکه هر دو حق باشند و در دو کلام در آید غیر ممکن است. در اختلاف ها یکی حتما شیطانی است. به همین دلیل فرمودند: «طوبی لمن اشتغل عیوب نفسی من عیوب غیره»؛ اول به عیوب خود بپرداز. وقتی از این دو کلام یک کلام حتما شیطانی شد شاید حرف خودم غیرالهی باشد.

 

بنابراین وقتی در اختلافات یکی از حرف ها شیطانی شد، گوینده آن هم شیطانی می شود. مطلب دیگر اینکه مردم چه می گویند؛ وقتی که زعمای ما و مرشدها به هم افتاده اند، وای برخود ما. مردم ما را به عنوان الگو شناختند، وقتی الگو که خراب شد، مردم به هر چاهی که بیفتند، ما مقصر هستیم.

 

گزینش و نظارت تربیتی و اخلاقی

 

نیروهای خوبی وجود دارند که در ابتدا جهت علمی شان دانشگاه است، حال به هر عنوانی و با هر منظوری به حوزه می آید، یک نیروی با استعداد و خوب نصیب ما شده است و چه بسا همین ها به سرمایه ای خوب برای اسلام و حوزه تبدیل شدند.

 

اما جنبه منفی قضیه هم این است که این شخصی که وارد حوزه شد، شاید لایق این راه نباشد. ما باید برای این کار دو فیلتر بگذاریم؛ یکی فیلتر ورودی که اگر بناست وارد حوزه شود، با چه شرایطی بیاید.

 

 این فیلتر ورودی را بالطبع دارند، لذا از معلومات، از محل، و از افرادی که با او در تماس هستند، سؤال می کنند. حتی مدیریت حوزه فرموده بودند که حتی اگر کسی از روستاها و شهرهای دور به حوزه علمیه قم بیاید، ما به آنجا مأمور می فرستیم تا بررسی کنند که آیا ایشان لایق زی انبیا هست یا نه.

 

اما این فیلتر ورودی خیلی کارساز نیست و باید یک فیلتر دیگر وجود داشته باشد تا ببینیم این شخصی که وارد حوزه شد، بعد حال و هوایش چگونه می شود. برداشت من این است که در مورد این فیلتر ورودی به خوبی عمل می شود، اما در مورد فیلتر دوم کار زیادی انجام نمی شود.

 

برگرفته از سخنان استاد اخلاق حجت الاسلام و المسلمین توکل

 

 نظر دهید »

سفارش جبرئیل به نماز شب

01 فروردین 1391 توسط گنجی

سفارش جبرئیل به نماز شب

شهید مطهری

 

 


با توجه به اهمیت نماز شب  نکاتی از شهید مطهری خدمت شما بیان می گردد و احادیثی در باب اهمیت نماز شب بیان می گردد امید است که خداوند متعال توفیق خواندن نماز شب را به ما عنایت فرمایید.


 

 امام صادق (ع) فرمودند: در روز قیامت همه چشمها گریان است مگر سه چشم:

 

1- چشمی كه از (دیدن و نظر به) آنچه خداوند حرام كرده بر هم نهاده شده.

2- چشمی كه در راه طاعت خداوند بیداری كشیده.

3- چشمی كه در دل شب از ترس خدا گریسته است. 

 

لذّت مناجات

 

استاد شهید مطهری ، مى گوید:

 

((ما یك سلسله لذّتهاى معنوى داریم كه معنویّت ما را بالا مى برد. براى كسى كه اهل تهجّد و نماز شب است جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد،

 

 نماز شب لذّت و بهجت دارد، آن لذّتى كه یك نفر نماز شب خوانِ حقیقى و واقعى از نماز شب خودش مى برد، از آن ((استغفراللّه ربّى و اتوب و الیه ))ها مى برد، از آن ((العفو گفتنها)) و یادكردن و دعا كردنهاى حدّاقل چهار مؤمن مى برد، و آن لذّتى كه از آن ((یا ربّ یا ربّ)) گفتنها مى برد، هیچ وقت یك آدم عیّاش كه در كاباره ها مى گردد، احساس ‍ نمى كند.

 

لذّت آن نماز شب خوان خیلى عمیق تر، نیرومندتر و نشاط بخش تر است . ولى اگر ما خودمان را غرق در لذّت مادّى دنیا كنیم مثلاً سر شب بنشینیم دور هم و شروع كنیم به گفتن و خندیدن و فرضاً غیبت هم نكنیم كه حرام است ،

 

 صرفاً شوخیهاى مباح هم بكنیم و بعد هم سفره را پهن كنیم و آنقدر بخوریم كه نفس كشیدن برایمان دشوار شود، بعد مثل یك مرده در رختخواب بیفتیم .

 

 آیا در این صورت توفیق پیدا مى كنیم كه سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان ((یا ربّ یا ربّ)) بگوییم ؟ اساساً بیدار نمى شویم و اگر هم شویم مثل مستى كه چند جام شراب خورده است ، تلو تلو مى خوریم .

 

پس اگر انسان بخواهد لذّتهاى معنوى و الهى را در این دنیا درك كند، چاره اى ندارد جز این كه از لذّتهاى مادّى كسر كند.

به خدا قسم لذّتى كه یك مرد با ایمان در آن وقت شب كه بلند مى شود و چشمش مى افتد به آسمان پرستاره و آیات آخر سوره آل عمران را كه صداى هستى است و از قلب وجود برخاسته است ، مى خواند و با هستى همصدا مى شود، احساس ‍ مى كند برابر است با یك عمر لذّت مادّى در این دنیا.

 

یك چنین آدمى ، نمى تواند مثل ما زندگى كند نمى تواند سر سفره شام بنشیند در حالى كه ظهر غذاهاى سنگین ، انواع گوشتها، روغنهاى حیوانى و نباتى ، انواع شیرینى ها و انواع محرّك اشتهاها را خورده است ؛ تازه مقدارى سوپ بخورد تا اشتهایش تحریك شود این روح خود به خود مى میرد، این آدم نمى تواند در نیمه هاى شب بلند شود و اگر هم بلند شود نمى تواند لذّت ببرد.

 

لهذا كسانى كه چنین توفیقاتى داشته اند و ما چنین اشخاصى را دیده ایم به لذّتهاى مادّیى كه ما دل بسته ایم هیچ اعتنا ندارند.

 چه مانعى دارد كه من ذكر خیرى از پدر بزرگوار خودم بكنم . از وقتى كه یادم مى آید مى دیدم این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت نمى گذاشت و نمى گذارد كه وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأ خیر بیفتد شام را سر شب مى خورد و سه ساعت از شب گذشته مى خوابد و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده بیدار مى شود.

 

و حداقل قرآنى كه تلاوت مى كند یك جزء است ، و با چه فراغت و آرامشى نماز شب مى خواند حالا تقریباً صد سال از عمرش مى گذرد هیچ وقت نمى بینم كه یك خواب نا آرام داشته باشد… اینها دل را زنده مى كند، آدمى كه مى خواهد از چنین لذّتى بهره مند شود ناچار، از لذّتهاى مادّى تخفیف مى دهد تا به آن لذّت عمیق تر الهى برسد)).(1)

آرى ، چنان پدر چنین فرزندى را به اجتماع تحویل مى دهد.

 


گوهر پاك بباید كه شود قابل فیض        ورنه هر سنگ و گِلى لؤ لؤ و مرجان نشود

 

سفارش جبرئیل به نماز شب

 

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

برترین نمازها (ى مستحب ) نماز نیمه شب است و چه اندك است به جا آورنده آن .(2)

 

و باز رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

جبرئیل آن قدر مرا به نماز شب سفارش كرد تا این كه گمان كردم نیكانِ امّتم شب را نمى خوابند مگر اندكى از آن .(3)

 

و باز رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

خداوند حضرت ابراهیم را دوست خود انتخاب نكرد مگر براى دو كارش :

1 - اطعام به مستمندان 2 - نماز شب ، هنگامى كه مردم در خواب بودند.

 

شب زنده داران در قیامت

 

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

در قیامت پس از آن كه خداوند همه انسانها را جمع كند، منادى ندا مى كند و مى گوید:

پیش آیند كسانى كه در نیمه هاى شب از بستر خواب دور مى شدند و خدا را مى خواندند و از خشم و غضبش بیمناك و به رحمتش امیدوار بودند.

 

آن گاه جمعى پیش روند و قبل از دیگران به جایگاههاى خود (در بهشت ) وارد شوند و بعد از آنان به حساب مردمِ دیگر رسیدگى نمایند.(4)

 


 

پی نوشت ها :

1.     احیاء تفكر اسلامى : 93 - 95، شایان ذكر است كه استاد شهید این مطالب را در زمان حیات پدرشان فرموده اند، و ایشان چند سال پیش از شهادت استاد در گذشتند.

2.     كنز العمال : ج 7، ص 780، ش 21379.

3.      كنز العمال : ج 7، ص 790، ش 21425.

4.     ارشاد القلوب : ج 2، ص 3 - 4 (باب 22).

 نظر دهید »
01 فروردین 1391 توسط گنجی

 

قلب چیست

قلب چیست

معنای قلب

قلب به یکی از دو معنای زیر به کار می رود:

1.قطعه گوشت مخصوص صنوبری شکل است که در قسمت چپ سینه به ودیعت نهاده شده و میانش تهی است و در آن خون سیاهی جریان دارد که منبع روح و مرکز روان است. این معنای قلب، در همه حیوانات حتّی مردگان موجود است و هرگز مورد بحث ما نیست.

2. یک موجود لطیف روحانی و ربانی است، که نوعی ارتباط با قلب جسمانی انسان دارد. این موجود لطیف به نام های: قلب، نفس، روح و انسان نامیده می شود و هرگونه درک و شناحت به وسیله آن انجام می شود و خطاب های الهی به سوی آن متوجّه است و عتاب و خطاب نیز بر آن متعلق است.

در قرآن و اخبار هر جا واژه “قلب” به کار رفته، منظور از آن، قلب به معنای دوم است و گاهی از آن به دلی که در سینه جای دارد تعبیر می شود، چنان که در قرآن می خوانیم:

 «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی‏ فِی الصُّدُورِ» (که دیدگان کور نمی باشند، بلکه دل هایی که در سینه ها جای دارند کور می باشند؛ حج: 46)

این تعبیر از دل به دلیل علاقه و ارتباط خاص آن به قلب جسمانی است. اگرچه قلب به معنای دوم با همه اندام های بدن ارتباط دارد و آن ها را به کار می اندازد، ولی اولین ارتباط آن با قلب جسمانی است که آنجا جایگاه و مملکت آن است و به واسطه آن با دیگر اندام ها ارتباط برقرار می کند.

قلب به دلیل صفا و جلایی که دارد همانند یک آیینه صاف و شفاف می تواند انوار و تجلیّات الهی را به سوی خود جذب کند، ولی در اثر عوامل خارجی که بر خلاف روحانیّت و نورانیّت ذاتی اش می تواند بر آن عارض شود، استعداد پذیرش تجلیّات ربّانی را از دست می دهد و قابلیت پذیرش آلودگی ها و تباهی ها و محرومیت ها در آن پدید می آید.

استعداد پذیرش انوار الهی در قلب به حدی است که می تواند در اثر تابش انوار الهی به جایی برسد که حقایق بسیاری برای او کشف شود و دقایق بی شماری برای او منکشف گردد. رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به چنین قلبی اشاره می کند و می فرماید:

“إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً جَعَلَ لَهُ وَاعِظاً مِنْ قَلْبِه” (هنگامی که خداوند برای بنده ای نیکی بخواهد، برای او واعظی از قلب او قرار می دهد؛ بحار الأنوار، ج ‏70 : 327)

امام باقر (علیه السلام) می فرماید:

” الْقُلُوبُ ثَلَاثَةٌ: قَلْبٌ مَنْكُوسٌ لَا یَعِی شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ وَ هُوَ قَلْبُ الْكَافِرِ وَ قَلْبٌ فِیهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَالْخَیْرُ وَ الشَّرُّ فِیهِ یختلجان فَأَیُّهُمَا كَانَتْ مِنْهُ غَلَبَ عَلَیْهِ وَ قَلْبٌ مَفْتُوحٌ فِیهِ مَصَابِیحُ تَزْهَرُ وَ لَا یُطْفَأُ نُورُهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ قَلْبُ الْمُؤْمِن"   

دلها بر سه گونه است:

1- دلی که برگشته و واژگونه است و چیزی از خیر در آن داخل نمی شود و آن قلب کافر است.

2- دلی که نقطه سیاهی در آن است و خیر و شر در آن وارد می شود تا یکی از آن ها بر دیگری غلبه کند.

 3- دلی که باز است و چراغ فروزانی در آن است که تا قیامت خاموش نمی شود؛ الكافی، ج ‏2 : 423)

در این روایت تعبیر “تا روز قیامت خاموش نمی شود” بسیار جالب است و ویژگی قلب به معنای دوم را بیان می کند که با روز قیامت نور آن خاموش نمی شود و بعد از پوسیدن بدن نیز نورانیت این قلب ادامه دارد، ولی قلب به معنای اول (قلب صنوبری) همزمان با بدن انسان می پوسد و از بین می رود.

زراره از امام باقر (علیه السلام) روایت می کند که فرمود:

“مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ فِی قَلْبِهِ نُكْتَةٌ بَیْضَاءُ فَإِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِی تلک النُّكْتَةِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ ذَهَبَ ذَلِكَ السَّوَادُ وَ إِنْ تَمَادَى فِی الذُّنُوبِ زَادَ ذَلِكَ السَّوَادُ حَتَّى یُغَطِّیَ الْبَیَاضَ فَإِذَا غَطَّى الْبَیَاضَ لَمْ یَرْجِعْ صَاحِبُهُ إِلَى خَیْرٍ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ  «كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا یَكْسِبُون»‏ “

)هیچ بنده ای نیست جز این که در دل او نقطه سفیدی هست. هنگامی که گناهی از او سر بزند در میان نقطه سفید، نقطه سیاهی پدید می آید. اگر توبه کند آن نقطه سیاه از بین می رود و اگر در گناهان غوطه ور شود با هر گناهی بر نقطه سیاه افزوده می شود تا همه نقطه سفید را بپوشاند. هنگامی که نقطه سیاه بر نقطه سفید غلبه کند هرگز صاحب آن قلب به سوی خیر باز نمی گردد. این است معنای آیه شریفه که می فرماید: آنچه انجام دادند بر دل هایشان زنگ زد ؛ الكافی، ج‏ 2 : 273)

در جای دیگر می فرماید:

«إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» ( آنان که تقوا پیشه کردند هنگامی که وسوسه ای از جانب شیطان به آن ها رسد، متذکر شوند، پس آنگاه بینا شوند؛ الأعراف: 201 )

در این آیه بیان شده است که جلا و نورانیّت قلب، با یاد خدا حاصل می شود و پرهیزگاران یاد خدا کنندگانند و تقوا دری است به سوی یاد خدا و یاد خدا دری است به سوی کشف حقایق و کشف حقایق دری است به سوی رستگاری اکبر.

بدان که دل مانند قلعه ای محکم است و شیطان چون دشمن مهاجم که تلاش مستمر می کند وارد قلعه شده و آن را تصاحب کند. حفظ و حراست از این قلعه جز با نگهبانی از درهای ورودی آن امکان پذیر نیست، لذا برای حفاظت از قلعه باید همه درهای ورودی و راه های نفوذی آن به خوبی شناخته شود.

چیزی که همه راه های نفوذ شیطان به قلعه دل را می بندد، توجه به خدا و روی آوردن به درگاه حضرت احدیت است. باید با خود بیندیشی که در برابر حضرت پروردگار ایستاده ای، اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند، چنان که در احادیث وارد شده است.

هنگامی که این معنی را با اعماق دلت درک نمودی و به آن جامه عمل پوشاندی، همه راه های نفوذ به روی شیطان پلید بسته می شود و قلب کاملاً متوجه خدای متعال می گردد و خلوص در عبادت حاصل می شود.

از رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) روایت شده که فرمود:

 ”اِنَّ العَبدَ اِذَا اشتَغَلَ بِالصَّلاةِ جاءَهُ الشَّیطانُ وَ قالَ لَهُ: اُذکُر کَذا، اُذکُر کَذا، حَتّی یَظِلَّ الرَّجَلُ لایَدری کَم صلّی"  ( هنگامی که بنده مشغول نماز می شود، شیطان می آید و به او می گوید: به یاد آور فلان چیز را، به یادآور فلان را، تا اینکه انسان متوجه نشود که چند رکعت خوانده است؛ مکارم الاخلاق، 459)

از این حدیث استفاده می شود که تنها تلفظ ذکر الهی، انسان را از وسوسه شیطان حفظ نمی کند، بلکه لازم است قلب انسان به وسیله تقوا آراسته گردد و از صفات زشت و نکوهیده پیراسته باشد، زیرا که صفات نکوهیده تورهای شیطان و لشکر ابلیس است و ذکر مانند دیگر عبادت ها از نیرومندترین مورد نفوذ و رخنه شیاطین است.

از این رو است که خدای تبارک و تعالی می فرماید: (آنان که تقوا پیشه کردند، هنگامی که وسوسه ای از جانب شیطان به آن ها رسد، متذکر شوند، پس آنگاه بینا می گردند)

در این آیه شریفه نکته قابل ملاحظه ای وجود دارد که تذکر و یادآوری به پرهیزگاران اختصاص داده شده است. آنگاه نیک بیندیش در اذکار و عبادت های خویش، به خصوص در بهترین آن ها که نماز است، و البته شنیدن کی بود مانند دیدن.

خوب مواظب و مراقب دل خویش باش، هنگامی که مشغول نماز هستی، چگونه شیطان دلت را می رباید و به کوچه و بازار می برد و در پیرامون معاملات مردم و پاسخ مخالفان و مسائل دیگر تو را به اندیشیدن وا می دارد.

ناگاه می بینی که در بیابان ها حرکت می کنی، از مهلکه ها و مخاطره ها خودت را می رهانی، و مسائل بی اعتباری که هرگز در غیر نماز توجّهی به آن نداری، در خاطرت مجسم می شود و افکارت را پریشان می سازد و شیطان جز در نماز بر تو فشار نمی آورد و این افکار را به تو عرضه نمی دارد.

کوتاه سخن این که به مجرّد صورت نماز و تلاش برای ادای تکلیف، شیطان از تو دور نمی شود، بلکه برای راندنِ آن، رعایت اصول دیگر، از جمله اصلاح درون و پیراستن خویش از رذایل لازم است که صفات نکوهیده یاران و انصار شیطان است و بدون دفع صفات رذیله عبادت نه تنها سودی نمی بخشد، بلکه احیاناً ضرر هم می رساند.

چنان که مصرف دارو پیش از رعایت پرهیز، موجب افزایش بیماری می گردد؛ انسان نیز بعد از برطرف نمودن صفات نکوهیده، به فضایل و صفات برجسته متّصف می شود و آنگاه قابلیّت اقبال و توجه به پیشگاه حضرت احدیّت و جذب انوار الهی و فیوضات ربّانی را پیدا می کند

و با یاد خدا از هرگونه سستی و تنبلی پرهیز می کند و از هرگونه تقصیر و کوتاهی در انجام وظیفه دچار وحشت و اضطراب می شود و با یاد خدا وحشت و اضطراب را از خود دور می سازد.

خدای تبارک و تعالی می فرماید:

 «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» ( آگاه باش که تنها با یاد خدا دل ها آرام می شود؛ سوره رعد: 28)

ای عزیز! این نشانه ها را به خاطر بسپار و تلاش کن که در مسیر حق و صراط مستقیم ثابت و پا برجا بمانی.


 

منبع: سایت دارالارشاد

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

سربازان ولایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار سایت

امارگیر حرفه ای سایت

سایت خدماتی نایت اسکین - امارگیر سایت

ذکر ایام هفته

پخش زنده اماکن متبرکه

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس