بیست وسومین رحلت امام راحل
کار بزرگ امام(ره)
اولين کار بزرگ او، احياى اسلام بود. دويست سال است که دستگاههاى استعمارى سعى کردند تا اسلام به دست فراموشى سپرده شود. يکى از نخستوزيرهاى انگليس در جمع سياستمداران استعمارى دنيا اعلام کرده بود که ما بايد اسلام را در کشورهاى اسلامى منزوى کنيم! قبل و بعد از آن نيز پولهاى گزافى خرج شد تا اسلام در درجهى اول از صحنهى زندگى، و در درجهى دوم از ذهن و عمل فردى انسانها خارج شود؛ چون مىدانستند اين دين، بزرگترين مانع در راه چپاول قدرتهاى بزرگ و استکبارى است. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنهى سياسى جهان برگرداند.
دومين کار بزرگ او، اعادهى روح عزت به مسلمين بود. اينگونه نبود که اسلام صرفاً در بحثها و تحليلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگى مردم مطرح شود؛ بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جاى عالم احساس عزت کردند.
يک نفر مسلمان از کشورى بزرگ که مسلمين در آن در اقليت قرار دارند، به من مىگفت: قبل از انقلاب اسلامى، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمىکرديم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلى داشتند، و هرچند خانوادههاى مسلمان روى بچههاى خود اسم اسلامى مىگذاشتند، اما جرأت نمىکردند آن اسم را اظهار کنند و از بيان آن خجالت مىکشيدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامى خود را مىگويند، و اگر از آنها بپرسند که شما چه کسى هستيد، اول آن اسم اسلامى را با افتخار بر زبان مىآورند.
بنابراين، با کار بزرگى که امام(ره) انجام داد، مسلمانها در همه جاى دنيا احساس عزت مىکنند و به مسلمانى و اسلام خود مىبالند.
سومين کار بزرگ او اين بود که به مسلمانها احساس درک امت اسلامى داد. قبل از اين، مسلمانها در هر جاى دنيا که بودند، چيزى به نام امت اسلامى برايشان مطرح نبود و يا اصلاً جدى تلقى نمىشد. امروز همهى مسلمانها در اقصاى آسيا تا قلب آفريقا و تمام خاورميانه و در اروپا و امريکا، احساس مىکنند که جزو يک جامعهى جهانىِ بزرگ به نام امت اسلامى هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامى را ايجاد کرد، که بزرگترين حربه براى دفاع از جوامع اسلامى در مقابل استکبار است.
چهارمين کار بزرگ او، ازالهى يکى از مرتجعترين و پليدترين و وابستهترين رژيمهاى منطقه و جهان بود. ازالهى حکومت پادشاهى در ايران، يکى از بزرگترين کارهايى بود که کسى مىتوانست آن را تصور کند. ايران مهمترين دژ استعمار در منطقهى خليجفارس و خاورميانه بود. اين دژ، به دست امام ما در هم فرو ريخته شد.
کار پنجم او، ايجاد حکومتى بر مبناى اسلام بود؛ چيزى که به ذهن مسلمانها و غيرمسلمانها خطور نمىکرد، و خواب خوشى بود که مسلمانهاى سادهلوح هم هرگز آن را با خود تصور نمىکردند و نمىديدند. امام(ره) در حد يک معجزه، به اين خيال افسانهآميز لباس واقعيت پوشاند.
کار ششم او، ايجاد نهضت اسلامى در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامى، در بسيارى از کشورها و از جمله کشورهاى اسلامى، گروهها و جوانها و ناراضيها و آزادىطلبها، با ايدئولوژيهاى چپ وارد ميدان مىشدند؛ اما بعد از انقلاب اسلامى، پايه و مبناى حرکتها و نهضتهاى آزاديبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطهيى از دنياى وسيع اسلام که جمعيت يا گروهى به انگيزهى آزاديخواهى و ضديت با استکبار حرکت مىکنند، مبنا و قاعدهى کار و اميد و رکنشان، تفکر اسلامى است.
هفتمين کار بزرگ او، نگرشى جديد در فقه شيعه بود. فقاهت ما پايههاى بسيار مستحکمى داشته و دارد. فقاهت شيعه، يکى از محکمترين فقاهتها و متکى به قواعد و اصول و مبانى بسيار مستحکمى است. امام عزيزمان اين فقه مستحکم را در گسترهيى وسيع و با نگرشى جهانى و حکومتى مورد توجه قرار داد و ابعادى از فقه را براى ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.
کار هشتم او، ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حکام بود. در دنيا پذيرفته شده است که کسانى که در رأس اجتماعات قرار مىگيرند، اخلاق فردىِ خاصى داشته باشند! تکبر ورزيدن، برخوردار بودن از زندگى راحت و مسرفانه، تجملگرايى، خودرأيى و خودخواهى و امثال اينها، چيزهايى است که مردم دنيا قبول کردند که کسانى که در رأس حکومتها قرار مىگيرند، اين اخلاق را داشته باشند. حتّى در کشورهاى انقلابى، انقلابيونى که تا ديروز زير چادرها زندگى مىکردند و در دخمهها مخفى مىشدند، به مجرد اينکه به حکومت مىرسند، وضع زندگيشان عوض مىشود و اخلاق حکومتيشان تغيير مىکند و همان وضعيتى را به خود مىگيرند که بقيهى سلاطين و رؤساى عالم داشتند! ما از نزديک چنين چيزى را ديدهايم؛ براى مردم هم مايهى تعجب نيست.
امام ما اين باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق يک ملت و ديگر مسلمانان عالم، مىتواند زندگى زاهدانهيى داشته باشد و به جاى کاخهاى مجلل، در يک حسينيه از ديدارکنندگان پذيرايى کند و با لباس و زبان و اخلاق انبيا با مردم برخورد کند.
اگر دلهاى حکام و زمامداران به نور معرفت و حقيقت روشن شده باشد، تجمل و تشريفات و اسراف و برخورداريهاى زياد و خودرأيى و تکبر و استکبار، جزو لوازم حتمى زمامدارى آنها محسوب نمىشود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار اين بود که هم در زندگى خود و هم در آن دستگاهى که به وجود آورده بود، نور معرفت و حقيقت تجلى يافته بود.
کار نهم او، احياى روحيهى غرور و خودباورى در ملت ايران بود. برادران عزيز! حکومتهاى استبدادى و فردى، سالهاى متمادى ملت ما را به صورت ملتى ضعيف و مستضعف و توسرىخور در آورده بودند؛ ملتى که از استعداد جوشان و خصلتهاى جمعىِ فوقالعاده ممتاز برخوردار است و در طول تاريخ بعد از اسلام، اينهمه افتخارات علمى و سياسى دارد.
قدرتهاى خارجى - مدتى انگليسيها و مدتى هم روسها و ديگر دولتهاى اروپايى، و پس از آن امريکاييها - ملت ما را تحقير کرده بودند. ملت ما هم باور کرده بود که قابليت و لياقت کارهاى بزرگ را ندارد، سازندگى از او بر نمىآيد، ابتکار از او ساخته نيست و ديگران بايد بر او آقايى کنند و به او زور بگويند! بنابراين، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ما کشته بودند؛ ولى امام عزيز ما، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ايران بيدار و زنده کردند.
در همان حال که ملت ما از احساسات و نخوتهاى بيجاى ناسيوناليستى - که استکبار عامل آن، و رژيم منحوس پهلوى مروجش بود - مبرا هستند، اما احساس عزت و قدرت مىکنند. امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئهى مشترک شرق و غرب و ارتجاع نمىترسند و احساس ضعف هم نمىکنند. جوانهاى ما احساس مىکنند که خودشان مىتوانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس مىکنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحميلها و زورگوييهاى شرق و غرب بايستند. اين روح عزت و خودباورى و غرور ملى و افتخارات حقيقى و اصيل را امام(ره) در ملت ما زنده کرد.
و بالاخره دهمين کار بزرگ او، اثبات اين نکته بود که «نه شرقى و نه غربى»، يک اصل عملى و ممکن است. ديگران خيال مىکردند که يا بايد به شرق متکى بود و يا به غرب، يا بايد نان اين قدرت را خورد و ستايشش کرد و يا آن قدرت را ! فکر نمىکردند که يک ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگويد و بايستد و بماند و خود را روزبهروز ريشهدارتر کند؛ اما امام(ره) اين نکته را ثابت کرد.
فرازي از خطبههاي نماز جمعه 23/4/1368