حرف تا عمل
از حرف تا عمل
خادم حرم حضرت معصومه –سلام الله علیها- بود. کمی باهاش صحبت کردم. خیلی دلش گرفته بود می گفت همه عشق و علاقه من این که به حضرت و نوکرای حضرت خدمت کنم. خانه ای داشتم دادم به طلبه سیدی از اولاد پیغمبر – صلی الله علیه و سلم- برای اجاره متوجه شدم دستش حسابی خالی و جلو من شرمنده است.
نگذاشتم اذیت شود گفتم ببین این جا خونه خودت است تا وقتی این جا هستی اصلا فکر اجاره نباش . هر موقع داشتی بده نداشتی هم غصه اش را نخور.
زن و فرزندانم در غیاب من رفته بودند به آنها اخطار داده بودند که یا اجاره بدهید یا سریع خونه رو تخیله. وقتی متوجه شدم با عصبانیت مقابل اونا ایستادم گفتم تا من زنده ام کسی حق نداره به آن سید حرفی بزنه مال خودم است اختیارش را دارم می خوام خرج اولاد زهرا -س – کنم.
*از این که می دیدم من تو حوزه درس دین می خونم و مردی داره دینداری می کنه از خودم و حضرت معصومه -س- احساس شرم می کردم. از حضرت معصومه -س- عاجزانه خواستم کمکم کنه فردای قیامت رسوای این متدین ها نشوم، نگویند ای تو که به ما آموزش می دادی چرا خودت….
خدایا چنان کن که فرجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
1. شوخ طبعی ها وحکایت های طلبگی