*▌ *▌ دل راشراره غم توپرشرار کرد(ناله هاي قلم درسوگ هادي الامم(ع)▌ *▌ *▌
شرار غم
دل را شراره غم تو پُر شرار کرد
داغ تو قلب خسته دلان، داغدار کرد
اى سرو بوستان ولا از غم تو چرخ
جارى ز دیده اشک چو ابر بهار کرد
با کشتن تو قاتلت اى هادى امم
خود را به نزد ختم رسل شرمسار کرد
هرگز ندیده دیده تاریخ تا کنون
چون قاتل تو کو ستم بى شمار کرد
دشمن فکند گوشه زندان ز راه کین
هر کس ز مِهر، دوستیت اختیار کرد
رویش سیاه باد که آن خصم بد منش
روز زمانه تیرهتر از شام تار کرد
در ماتم تو چاک گریبان خویش را
فرزند داغدار تو با حال زار کرد
بر تربت تو مادر پهلو شکستهات
اشک از بصر چو گوهر غلطان نثار کرد
اى شمع برفروخته عشق، اهل دل
طوف حریم پاک تو پروانهوار کرد
باشد گداى خاک نشینت کسى که او
خود را مقیم درگهت اى شهریار کرد
هر کس غلام کوى تو گردید بى گمان
بر صاحبان تاج و نگین افتخار کرد
از لطف خویش «حافظى» دل شکسته را
یزدان به سفره کرمت ریزه خوار کرد
“محسن حافظى”